وبلاگ رسمی علی ترکاشوند

وبلاگ رسمی علی ترکاشوند
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان وبلاگ رسمی علی ترکاشوند و آدرس معارف.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. Just For Transfer To AVAFBLOG

 






بخش دوم : شناخت در قرآن

فصل 1 : دعوت قرآن به شناخت

قرآن رسماً بنی آدم را دعوت به شناخت می‌کند. این همه در قرآن، امر به نظر، تفکر و تدبر هست و تعبیر از این قبیل «قل انظرواو ماذا فی السموات و الارض[1] به این مردم بگو نظر کنید، فکر کنید و در این آسمانها و زمین چه چیزهایی است بشناسید. بروید هر چه هست را بشناسید زمانت را بشناس. خودت را بشناس خدایت را بشناس. جهانت را بشناس جامعه، تاریخ را بشناس. در آیه معروف «دز» نکته عجیبی در باب شناخت خود هست که به صورت رمز شده است. «اشهد هم علی انفسهم[2]» مردم را شاهد بر نفسهای خود گرفت. قرآن می‌گوید خدا خود بشر را به خودش ارائه داد.

یعنی گفت خودت را ببین. تا بشر خودش را دید سپس خدا گفت: «الست بربکم» ( همان) آیا من پروردگار شما نیستم «قالو بلی» (گفتند بله) چنان نمی‌گوید که خدا خودش را به بشر ارائه داد و بعد گفت آیا من پروردگار شما نیستم چنین می‌گوید بشر را به خودش ارائه داد و بعد گفت آیا من پروردگار شما نیستم. حال به چه مناسبت این گونه گفت؟

این مثل این نیست که زیر را نشان بدهد بعد بگویند عمر را نمی‌بینی؟ نه خیر این گونه نیست. در مقام مثل این چنین است که کسی به رفیقش می‌گوید آینه را نگاه کن و او را در آینه نگاه می‌کند و صورت رفیقش را می‌بیند. آنقدر خدا با بشر نزدیک است که خودشناسی با خداشناسی آمیخته است. «حدیث من عرف نفسه فقد عرف ربه» (هر کس خود را بشناسد خدا را شناخت) اشاره به همین است. ولی چنین زیبا که در قرآن گفته شده هیچ کس نگفته است. حال در تدبر در قرآن این نکات حیرت‌انگیز است. پیامبر(ص) که یک امی بود و سواد نداشته در مکه آنروز که باسوادهایش اندازه کلاس سوم می‌دانستند حال به زبان چنین مردی این نکات لطیف و ظرائف جاری می‌شد آیا می‌توان گفت عادی یا باور کردنی است مگر این که بگوئیم ارتباط معنوی با عالم دیگر در کار بوده است. حتی سخنی که سقراطها هرگز به این لطافت سخن نگفته‌اند که اینقدر این  فرد دید وسیع داشته باشد که بگوید جهان را آسمانها  و زمین را بشناسید. یعنی وقتی قرآن دعوت به شناخت می‌کند امکان شناخت برایش مطرح نیست چرا که این را مسلم می‌داند[3].

فصل 2: امکان شناخت در قرآن

از دیدگاه قرآن شناخت برای آدمی امکان‌پذیر است و در برابر آنان که عقیده دارند شناخت غیرممکن است و نمی‌تواند از حقایق اشیاء سر در بیاورد یا شناخت نسبی است و انسان نمی‌تواند حقیقت را آنچنان که وجود دارد درک کند، قرآن شناخت را مسیر و ممکن «مسلم» می‌داند. به همین جهت است که در بسیاری از آیات به شناخت در خلقت و دیگر پدیده‌ها دعوت می‌کند مثل «فلینظر الانسان مَّم خلق خلق من ماء دافق[4]»

«انسان باید بنگرد که از چه چیز آفریده شده است او از آبی جهنده خلق شده است»

و از داستان آدم و آموزش اسماء (سوره بقره 31 ،33) چنین بر می‌آید که خد ابه انسان قدرت شناخت و ادراک اسماء را داده بود ولی ملائکه تنها آنچه را خداوند به آنها آموخته بود می‌دانستند. پس قرآن شناخت را برای انسان مسلم می‌داند و این اصل یعنی امکان وقوع خدشه‌ناپذیر است اما از امکان خطا در اشتباه مصون نداشته است یعنی ممکن است در شناخت و ادراک اشتباه یا خطا کند مثل داستان حضرت سلیمان و بلقیس که او کف آن قصر را چنین پندار کرد که از آب است ولی از شیشه صاف بود[5]  که در اینجا خطای او تصریح شده است همچنین قرآن شناخت حقیقت را ممکن می‌داند ولی از پیروی ظن و گمان و شناختهای غیر علمی دیگر باز می‌دارد و می‌گوید «و ما لهم من علم إن یتبعون الا الظن و ان الظن لایغنی من الحق شیئاً[6]» (برای آنها به آنچه می‌گویند هیچ علمی نیست مگر گمان و پندار را پیروی می‌کنند و ظن و گمان در فهم حق و حقیقت هیچ سودی ندارد) این نشان دهنده امکان شناخت و خطا در شناخت است که خدا می‌فرماید فقط شناخت واقعی انسان را در نیل به حقیقت کمک می‌کند.

فصل 3 : ارکان شناخت در قرآن

در قرآن کریم علاوه بر تصدیق ارکان شناخت یعنی معلوم، عالم، علم و معلم از خداوند سبحان به عنوان آفریننده آنها و همچنین به عنوان معلم و تعلیم دهنده‌ای که به تدبیر ربوی خود پیوند بین عالم و علم را تعیین می‌نماید یاد شده است.

رکن اول شناخت ـ معلوم ـ در قرآن کریم

اولین رکنی که حقیقت شناخت متکی بر آن است وجود معلوم است. قرآن علی‌رغم مباحث مبسوطی که درباره برخی دیگر از ارکان و مسائل مربوط به شناخت دارد در مورد اصل وجود معلوم از آن جهت که محقق و موجود است بحثی را طرح نکرده است. به عبارت دیگر در قرآن کریم اصل وجود جهان خارج و عالم که مترادف با نفی سفسطه است مفروغ عنه است چه این که بطلان سفسطه و ثبوت واقعیت خارج از اولین بدیهیاتی است که نه تنها راهی برای تردید در آن وجود ندارد بلکه به فرض تردید طریقی برای اثبات آن نیز باقی نمی‌ماند. بحثهای قرآن در تحلیل اوصاف جهان از قبیل این که جهان منظم و هدفدار است و این جهان نشانه و آیت حق می‌باشد.

رکن دوم و سوم شناخت ـ عالم و علم ـ در قرآن کریم

خداوند برای شناخت جهان انسان و فرشتگان را آفریده است در این که انسان هست جای بحثی نیست آیات فراوانی است که در باب آفرینش انسان وارد شده است عمده مقام سوم بحث ها بحث از قدرت و توانایی انسان بر شناخت جهان است.

رکن بداهت علم

در هستی علم و شناخت نمی‌توان شکی نمود زیرا که شک و تردید در آن مرادف با سفسطه و مانع از هر گونه بحث و استدلال است پس همان گونه که اصل علوم و عالم بدیهی است شناخت و علم انسان نیز بدیهی است  کار علم تمییز حق و باطل است به عبارت دیگر وجود هر موجود و عدم هر مصدوم بدیهی نیست و إلّا در غیر این صورت هرگز خطا و اشتباه نباید رخ می‌داد. آیه 17 سوره رعد تمثیل زیبایی درباره آمیختگی حق و باطل که موجب اشتباه میان آن دو می‌شود بیان می‌دارد. «انزل من السماء ماء فسألت اودیه بقدرها فاحتمل الیل زبداً رابیاً و ممایو قدون علیه فی‌النار ابتغاء حلیه اومتاع زبد مثله کذلک یضرب الله الحق و الباطل فأما الزبد فیذهب جفاءً و امّا ما ینفع الناس فیمکث فی الارض کذلک یضرب الله الامثال»

«خدا از آسمان آبی نازل کرد که در هر رودی به قدر وسعت و ظرفیتش سیل آب جاری شد و بر روی سیل کفی برآمد چنانچه فلزاتی را نیز برای تجمل و زینت یا برای ظروف در آتش ذوب کنند مثل آب کفی برآورد. خداوند با این مَثل برای روشن شدن حق و باطل مثل می‌زند که باطل مانند آن کف به زودی نابود شده و از بین می‌رود اما ان چه که خیر و منفعت مردم است در زمین باقی می‌ماند و خداوند مثل آنرا برای فهم و درک مردم به این روشنی بیان می‌کند.»

برای رفع اشتباه باید شناخت و علمی که معصوم از اشتباه است وجود داشته باشد و الا اگر علم نیز مبتلا به اشتباه باشد راهی برای تمیز حق و باطل باقی نمی ماند. این علم معصوم که میزان اشتباهات است اگر از درون انسان باشد همان بدیهی اولی است و اگر از برون باشد ره‌آورد وحی است که هماهنگی با قسم اول می‌باشد.

آیات قرآنی که بر تحقق علم دلالت دارند 5 دسته‌اند:

1ـ تشویق به فراگیری، که بسیار از آیات انسان را به این امر می‌خوانند که در قسمت اول آیات مربوط به آن آمد.

2ـ توبیخ کاهلان، که افرادی که در راه معرفت ملک و ملکوت سعی نمی‌کنند را توبیخ کرده مثل آیه 185 سوره اعراف «اولم ینظروا فی ملکوت السموات و الارض» آیا به ملکوت آسمانها و زمین نظر نمی‌افکنید»

3ـ تعظیم عالمان که به معرفی کسانی می‌پردازد که راه معرفت را طی کرده‌اند مانند آنجا که می‌فرماید «انما یخشی الله من عباده العلماء[7]» «ترس از خدای را بندگان عالم اویند که دارا هستند این نوع آیات دلالت بر وجود راه و معرفت و شناختها می‌کند.

4ـ ذم تقلید و تکریم علم و تبیین انسانیت انسان بر اساس آگاهی و شناخت او وارد شده است که در ذم آنان که زندگی خود را بر بنیاد تقلید نهاده‌اند چنین می‌فرماید «و من الناس من یجادل فی الله بغیر علم و یتبع کل شیطان مرید کتب علیه أنَّه من تولاه فأنه یضله و یهدیه الی عذاب السعیر[8]» «آن گروه از آدمیان که بدون شناخت و آگاهی تبعیت و تقلید از شیاطین می‌نمایند گرفتار گمراهی و عذاب الهی می‌شوند.»

5ـ تکریم علم، که به عنوان هدف آفرینش علم را بیان می‌دارد در حالیکه از عبادت به عنوان هدف وسط یاد شده است.

مثل آیه «و اعبد ربَّک حتی یاتیک الیقین[9]» «خداوند را عبادت نما تا به یقین نایل گردی.» این آیات همه در باب علم که رکن سوم شناخت بود بیان گردید.

رکن چهارم ـ معلم ـ در قرآن کریم

قرآن در حین تشریح ابعاد گوناگون شناخت از معلم آن نیز یاد می‌کند و چنین بیان می‌دارد «الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البیان[10]» «خداوند رحمان قرآن را آموزاند و انسان را خلق کرد و بیان را به او تعلیم داد» (که از خدا به عنوان معلم یاد کرده است) و بسیاری آیات دیگر که حضرت حق را به عنوان معلم بیان می کند.

فصل 4 : ابزار شناخت در قرآن

در این فصل می‌خواهیم به بررسی ابزاری که به وسیله آن شناخت و ادراک حاصل می‌شود از دیدگاه کتاب شریف قرآن بپردازیم:

1ـ اولین وسیله همان حواس پنج گانه است که مستقیم با دنیای خارج در ارتباط است مثل چشم و گوش و ...

2ـ دومین وسیله شناخت قوه عاقله است که با منظم کردن حواس و شناخت از آنها نتیجه‌گیری می‌کند.

3ـ تزکیه نفس و تصفیه روح است که انسان می‌تواند بدین وسیله به شناختهای بی‌واسطه و درک حقایق از راه دل و درون خود برسد.

در قرآن شاهدهای مختلفی است برای این ابزار و وسایل که ما برخی از آنها را ذکر می‌کنیم بدین ترتیب حواس پنج گاه از دید قرآن ابتدائی‌ترین وسایل شناخت محسوب می‌شوند.

که در سورة اسراء آیه 36 چنین بیان می‌دارد «و لا تقف مالیس لک به علم ان السمع و البحر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولً» (هرگز آنچه که به آن علم نداری دنبال مکن که چشم و گوش و دل همه مسئولند) از این آیه دو نکته استفاده می‌شود اول این که طریق کسب علم را بیان کرده که از این راه می‌توانید علم کسب کنید. دوم بیان این که قلب نیز به عنوان یک وسیله درک علم و شناخت است.

و خداوند در مقام دیگر چنین می‌فرماید: «والله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئاً و جعل لکم السمع و الابصار و الافئده لعلکم تشکرون[11]» (خدا شما را از شکمهای مادرانتان بیرون آورد در حالی که هیچ چیز نمی‌دانستید و برای شما گوش و چشمها و دلها را قرار داد باشد که سپاس این نعمتها را بدارید.

از این آیه نیز استفاده می‌شود به این صورت که : حال که شما می‌دانید پس از این وسائل برای درک حقیقت و علم استفاده کرده‌اید و استفاده دوم چنین به نظر می‌رسد که شکر گزاری این نعمت مصداقش دقت و درک و فهم بالاتر و دقیق‌تر است چنانچه خداوند این ها را به شما داده شما نیز از آنها بهتر استفاده کنید و بیشتر و دقیقتر کمک بگیرید. اما با استفاده از آیات دیگر که آنها را بیان خواهیم کرد باید یا دآور نکته‌ای بشویم که در تقسیم دوم که ما از عقل یاد کردیم همان عقل معاش اندیش است همان عقلی که صغری و کبری می کند و نتیجه می گیرد مثل این که آنجا دود است و هر دودی نشان از آتش، پس آنجا آتشی در کار است و آن عقل که موجب زنده ماندن انسان است و هر انسانی آن را دارد. اما طبق بیان قرآن عقل و تعقل واقعی در پرتو ایمان است که این عقل ورای عقل معاش است و عقل معاد اندیش می‌باشد چنانچه فقط اصحاب ایمان آنرا دارند و این عقل متصل به سرچشمه حقیقت می‌باشد که خطا و اشتباه ندارد و از قرآن چنین بر می‌آید که سرچشمه آن نیز دل است که بحث در بین این دو به درازا خواهد انجامید ما نیز به همین نمونه‌های قرآنی بسنده می‌کنیم.

در سوره (حج آیه 46) خداوند چنین می‌فرماید «افلم یسروا فی الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها اوآذان یسمعون بها فانها تعمی الابصار ولکن تعمی القلوب التی فی الصدور» آیا این کافران بر روی زمین سیر نمی‌کنند تا دلها و ضمیرهایشان تفکر و تعقل کند و گوشهایشان شنوا گردد که این کافران را اگر چه چشم سرگوزیست ولی چشم باطن و دیده دلهایشان کور است.

در ادامه باید گفت که نه تنها عقل دارای چنین خصوصیتی است یعنی یک عقل است که همه دارند و دیگری عقلی که از طریق دل حاصل می‌گردد بلکه حواس نیز از دید قرآن این گونه‌اند که چشم ظاهر و چشم باطن (بصیرت) داریم چرا که در جای دیگر می‌فرماید «صُم بکم عمی فهم لایرجعون[12]» چشم و گوش باطن است چرا که این کفار که در وصف آنها چنین می‌گوید همه در ظاهر سالم بوده‌اند.

اما نکته اصلی و قابل توجهی که می‌توان گفت این که دید قرآن بر خلاف همه دیدهای مادی وسیله‌ای برای شناخت معرفی می‌کند که خطا ناپذیر است و کسی در آن اشتباه نمی‌کند و وسایل شناخت را نیز محدود به همین حواس و عقل ظاهر نمی کند بلکه به وسیله‌ای رهنمون می‌شود که به وسیله آن شناخت انسان به بی‌نهایت متصل می‌گردد. البته اساسی ترین ابزار شناخت طبق نظر قرآن نیز به همین صورت است که قرآن در موارد زیادی به آن تکیه کرده است.

فصل5: شرایط شناخت در قرآن

طبق آنچه که در فصل گذشته مبنی بر این که اساسی‌ترین وسیله برای شناخت همان بصیرت است که می‌تواند انسان را به شناخت نامحدود و خطا ناپذیر برساند حال می‌خواهیم بررسی کنیم که قرآن در این مورد چه شرایطی را ذکر کرده است که در پرتو این شرایط و کسب آنها چنین شناختی حاصل می گردد.

عمده‌ترین شرط شناخت که در قرآن نیز بارها و به صراحت تکرار شده است تقوی می‌باشد. چنانچه در رابطه با آن قرآن چنین بیان می‌دارد «ان تتقو الله یجعل لکم فرقاناً[13]» (اگر تقوای الهی پیشه کنید خداوند برای شما فرقانی که ممیز حق از باطل است قرار می‌دهد)

در اینجا باید نکته‌ای را ذکر کرد که کم اهمیت نیست. از آنجا که شناخت مد نظر قرآن با شناختهای دیگر تفاوت دارد شرایط آن نیز قاعدتاً باید تفاوت کند بنابراین این شناخت شرطی دارد که آن تقوی است این شرط خیلی تفاوت با چیزهای دیگر دارد مثلاً‌ در ادراک حسی سلامت حواس شرط است که هر کسی داراست امّا در ادراک حق و باطل شرط تقوی است که آن را هر کسی ندارد و این مختص عده‌ای خاص است که از اینجا روشن می‌گردد که شناخت حقیقی نیز یکی موهبت الهی است که خداوند آن را به اهلش عطا می‌کند. و اما در کتاب شناخت‌شناسی آقای جوادی آملی در زمینه شرط شناخت تقوی نکته خوبی بیان کرده که عیناً آنرا نقل می‌کنیم.

«و من یتق الله یجعل له مخرجاً[14]» معنای آیه این است که تقوی در هر کاری روزی انسان را در همان کار افزایش می‌دهد یعنی اگر آدمی در معامله تقوی به خرج دهد و تطفیف نکرده و کم نفروشد و غش در معامله نکند خداوند بر بهره اقتصادی او می‌افزاید و اگر انسان تقوی علمی را ملاحظه کند یعنی اولاً مطلب علمی مبتکران را به خود نسبت ندهد و ثانیاً در نقل صاحب نظران امین باشد و ثالثاً تا چیزی برای او حل نشده است آنرا برای دیگران بیان نکند و اگر چیزی برای او حل شد آن را بپذیرد و به صحت آن اعتراف کند و در قبال رقیب جدل نکند و از هر گونه مغالطه بپرهیزد در این صورت در مسائل علمی نیز هرگز گرفتار مشکل نمی‌شود مشمول این آیه به بخش دانش شهودی نیز کاملاً مشهود است به این که برخی خواسته‌اند این آیه را تنها بر این بخش حمل نمایند ولی اطلاق آن هم فرق مفهومی را در بر می‌گیرد و هم  فرق عینی را شامل می‌شود یعنی هم معیار برهان را و هم میزان عرفان را شامل خواهد شد.

در این کتاب شرط دیگری نیز برای شناخت متذکر شده است که آنهم زدودن زنگار از دل است که البته باید چنین گفت که صحیح آن است که این نیز یکی از نتایج تقوی است چرا که انسان با تقوا پیشه کردن آینه دل را صاف می‌کند و این آینه حقایق را همانطور که هست به انسان می‌نمایاند و چیز جدیدی نیست این پاک نمودن آینه همان تقوی پیشه کردن است یا بهتر بگوئیم نتیجه آن است.

فصل 6 : موانع شناخت از دید قرآن

همچنان که در فصل قبل گفتیم در شرایط شناخت هر چیزی که باعث محقق شدن این شرایط گردد مانع از شناخت خواهد شد پس مبنای این فصل براین اساس تدوین می‌شود.

همان گونه که از روایات آمده است محبت دنیا اساسی‌ترین مانع شناخت است چون اساس هر بدی محبت دنیا است.

چنانچه از روایات منقول است:

«حب الدنیا راس کل خطیئه» ‌دوستی دنیا راس همه بدیهاست[15]. چرا که این عمل نه تنها باعث فساد عملی است بلکه موجب تباه علم انسان نیز می‌شود.

قرآن موارد بسیاری دیگر از موانع را نام برده که اینان موانع شناخت می‌باشند «کلابل علی قلوبهم ما کانوا یکسبون[16]» به خاطر این آنها حقایق را نمی‌بینند که جان آنان را پرده گناه فرا گرفته است چیزی که آنها کسب کرده‌اند باعث شده است که غبار دلشان را فراگیر و حقایق را درک نکنند.

یکی دیگر از موانعی که قرآن یاد می‌کند این است که کسانی آمده‌اند که مجادله کنند یعنی برای پذیرش حق و با انصاف جلو نمی‌آیند بلکه می‌خواهند یک سری بحث بیهوده راه بیندازند و خود را برای پذیرش حق آماده نکرده‌اند «الم تر الی الذین یجادلون فی آیات الله ای یصرفون[17]» (آیا آنان را که در آیات خداوند مجادله می‌کنند نمی‌نگری که به کجا بازگردانیده می‌شوند) اینان اگر مانع خودبینی و مجادله را از سر راه خود بردارند و با انصاف بیایند جلو یعنی اگر حق بود بپذیریم و گر نه نپذیریم مطمئناً به شناخت از حق خواهند رسید. یکی دیگر از موانع که خداوند آن را در مورد منافقین به کار برده است خلف وعده و شکستن پیمان است که به این سبب قلوب آنان به ظلمتکده تبدیل می‌گردد و باعث عدم ادراک و شناخت حق می‌شود. «فاعقبهم نفاقاً فی قلوبهم الی یوم یلقونه بما أخلفوا الله ما وعده و بما کانوا یکذبون[18]» به عقوبت آنچه از خلاف وعده و پیمان که انجام داده و تکذیب نمودند خداوند دل آنها را ظلمتکده نفاق گردانیده تا آن روز که به کیفر تخلف از وعده‌ای به خداوند دارند برسند.

پیروی از شیطان یا هوای نفس را می‌توان دیگر مانع شناخت حقیقی ذکر کرد « الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لاتعبدوا الشیطان[19]» (آیا از شما پیمان نگرفتیم که عبودیت شیطان ننمائید) که این بازگشت به آیه قبل دارد وقتی انسان پیروی از شیطان می‌کند قاعدتاً پیمان خود را با حق شکسته و دچار سیاهی قلب و عدم پذیرش حق می‌شوند. این بود چندی از موانع اصلی که باعث عدم شناخت صحیح از نظر قرآن می‌شود.

فصل 7 : منکرین شناخت در قرآن

الف) شکاکان از دیدگاه قرآن

نظرات شکاکان چنین است که چیزی در جهان خارج هست ولی راه شناخت آن وجود ندارد. اما قرآن چون در صدد اثبات مبدأ و معاد و این مسائل است اقوالی از شکاکان که شک در این اصول را می‌کنند می‌پردازد.

در سوره ابراهیم این چنین آمده است: «... وقالو کفر نابما ارسلتم به و انّا لفی شک مما تدعونا الیه مریب[20]» گفتند ما کافر نه آنچه که مأمور رسالتید هستیم و به آنچه که دعوت می‌کنید ما را، شک داریم. قرآن این گونه مطرح می‌کند که یک گروه هستند که شک در دعوت انبیاء دارند با وجود این همه آیات و بینات روشنی که انبیا برای آنها می‌آورند که در این مورد در فصل گذشته گفتیم که چرا نمی‌توانند حق را بشناسند و در جای دیگر نیز از قوم صالح نقل می‌کند که «قالو یا صالح قد کنت مرجوا قبل هذا أتنهئنا ان نعبد ما یعبد آباونا و انّنا لفی شک مما تدعونا الیه مریب[21]» «صالح پیامبر را گفتند که تو پیش از این مایه امید ما بودی آیا منع می‌کنی ما را از پرستش آنچه را که پدران ما آنان را می‌پرستیدند و به راستی که ما در هر آنچه که می‌خوانی شک و تردید داریم.» که البته در اینجا می‌توان علت را نیز فهیمد آن هم ترک عادت آباء و اجدادی پرستش بتها بوده که آیا می‌شود که ما خدای دیگری را بپرستیم با وجود کار پدرانمان؟

و در جای دیگر شک را در قرآن نوعی کوری یاد می‌کند «بل ادّراک علمهم فی الاخره بل هم فی شک منها بل هم عمون[22]» آنان دانش خویش را درباره آخرت از دست داده‌اند هم اینان نسبت بدان درشکند بلکه در مورد آن کورند) آری در اینجا شک همردیف کوری و نابینائی آورده شده و خود نشان از عظمت نکوهش شک در قرآن است.

اما شک دیگر در مورد قیامت و فرسوده شدن مردگان است که خداوند آن را در قرآن آورده که گروهی از کافران می‌گویند: «فقال الکافرون هذا شئی عجیب اذا متناوکنّا ترابا ذلک رجع بعید[23]» کافران گفتند این امری است آیا آنگاه که مردیم و خاک شدیم دیگر بار زنده می‌شویم این بازگشت بسیار بعید است.»

اما گروه دوم که منکر شناختند مادیون هستند. این گروه هستی را همسان با ماده می‌دانند و هر چیزی فراتر از آن را خیال و وهم می‌پندارند اعم از مبدأ و معاد و رسالت و ...

در جای جای قرآن از آنان به عنوان ملحدان مادی یاد شده که مثلاً در سوره مؤمون آیه 37 و 38  چنین می‌فرماید «ان هی الّا حیاتنا الدنیا نموت و نحیی و ما نحن بمبعوثین إن هو الا رجل افتری علی الله کذبا و مانحن له مؤمنین» «جز زندگی دنیا چیزی دیگر نیست که در آن مرده و زنده می‌شویم. و جز روزگار امری دیگر ما را نمی‌میراند و این کسی که ادعای نبوت دارد مردی است که سخنان خود را به دروغ از جانب خدا می‌داند ما به اون ایمان نداریم.» در اینجا آنها همه چیز را منحصر به ماده و حتی مادی می‌دانند. و در جای دیگر این گروه وحی را امری اسطوره‌ای و افسانه‌ای می‌خوانند «و اذا قیل لهم ماذا انزل ربکم قالو اساطیر الاولین[24]» چون به آنها گفته می‌شود از جانب پروردگار چه نازل شده است پاسخ می‌دهند اساطیر و افسانه‌های پیشینیان است.

گروهی دیگر نیز که اصل این مباحث را قبول ندارند اتهام جنون می‌زنند. «افتری علی الله کذباً ام به جُنه» به خداوند دروغ بسته و با این که دیوانگی و جنون او را بدین گفتار می‌کشاند.

این دو گروه اصلی از منکرین شناخت که هر یک به نحوی انکار می‌کنند و ما بحث از علل و ریشه‌های آن و جوانب دیگر نکرده و مختصراً این فصل را همین جا به پایان می‌رسانیم.

فصل 8 : نکته پایانی بخش

این بخش را باید چنین به پایان رساند که شاید لابه لای مباحث مطرح شده از دید قرآن بتوان فصلی با نامی مستقل اضافه نمود، اما آنچه به نظر می‌رسد این است که اگر  فصلی را راجع به بحث شناخت بتوان اضافه کرد این فصل اضافه شده نوعی بازگشت به فصول گذشته خواهد بود به عنوان مثال اگر فصلی در مورد بیماری‌های شناخت بخواهیم مطرح کنیم این همان بازگشت به فصل (موانع شناخت از نظر قرآن) است. بنابراین ما از اضافه نمودن هر فصلی خودداری کردیم و این مباحث را کافی دانستیم.


بخش سوم : نتیجه

آنچه در نتیجه و غایت این قلم دوانی مطرح است آنکه از دید ما شناخت مورد نظر قرآن همان شناخت است که از بصیرت و آگاهی درونی و الهی که ایمان منشا آن است حاصل می‌گردد و شناختهای دیگر مثل شناخت حسی یا عقلی (معاش اندیش) اینها مثل غریزه می‌ماند که در وجود همه جانداران است. بله چرا که حیوانات نیز نوعی شناخت دارند که مثلاً از خود دفاع کنند، غذا تهیه کنند و غیره. اما آن شناختی که از نظر قرآن در جای جای آن مطرح است و پیرامون وسایل، موانع، شرایط و هر چیز مربوط به آن صحبت می‌کند آن شناخت حقیقتی است که حق و باطل را تمیز می‌دهد و ورای این حواس و عقل ظاهر است و آن در پرتو ایمان و پاکی نایل می‌شود و هر کسی را راه به آن نیست فقط انسانها و در انسانها نیز افرادی که ابزار و وسایل و شرایط آن را دارا می‌باشند مستحق این شناخت هستند. این بود شناختی که به نظر ما مورد نظر قرآن است.

«من الله التوفیق»


منابع

1-    قرآن کریم

2-    اصول کافی (شیخ صدوق)

3-    نهج‌البلاغه (سید رضی)

4-    مسئله شناخت (شهید مطهری)

5-    شناخت در فلسفه اسلامی (جعفر سبحانی)

6-    در قلمرو شناخت (سید محمد محمودی)

شناخت شناسی در قرآن (آیت الله جوادی آملی


1-  سوره یوسف آیه 101

2- سوره اعراف آیه 172

 1- برگرفته از کتاب مسأله شناخت شهید مطهری.

2- سورة طارق آیه 6 و 5.

1-  سوره نمل آیه 44

2- سوره نجم آیه 28

1- فاطر آیه 28

1- حج 3 و4

2- حجر آیه 99

3- الرحمن 2 ـ 5  

1- سوره نحل آیه 78

1- سورة بقره آیه 18

2- سورة انفال آیه 29

1- سوره طلاق آیه 2

1- اصول کافی (باب حب الدنیا و الحرص علیها)

2- سورة مطففین آیه 14

1- سورة غافرآیه 69

2- سورة توبه آیه 77

3- سورة یس – آیه 60

1- سورة ابراهیم آیه 9

2- سورة هود آیه 62

1- سورة نمل 66

2- سورة ق آیه 2و 3

3- سورة نحل آیه 24



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


برچسب‌ها:
[ شنبه 11 تير 1390برچسب:, ] [ 2:47 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو مطالب
5 تير 1394
0 تير 1394 5 خرداد 1394 3 خرداد 1394 2 خرداد 1394 1 خرداد 1394 7 ارديبهشت 1394 7 فروردين 1394 4 اسفند 1393 1 اسفند 1393 3 بهمن 1393 3 دی 1393 5 شهريور 1393 4 شهريور 1393 6 خرداد 1393 6 ارديبهشت 1393 3 ارديبهشت 1393 7 ارديبهشت 1392 6 ارديبهشت 1392 5 ارديبهشت 1392 4 ارديبهشت 1392 3 ارديبهشت 1392 1 ارديبهشت 1392 7 فروردين 1392 0 فروردين 1392 7 اسفند 1391 6 اسفند 1391 5 اسفند 1391 4 اسفند 1391 3 اسفند 1391
امکانات وب

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 6
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 89
بازدید ماه : 6
بازدید کل : 41133
تعداد مطالب : 632
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


استخاره با قرآن
استخاره با قرآن

ختم آیت الکرسی جهت ظهور
بسم الله الرّحمن الرّحیم

اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
امکانات وب
ذکـــــر ایــــام هـــفتـــه
ورق زدن قرآن آنلاین

کد دعای فرج برای وبلاگ

[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ]